قبل فهرست بعد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 255

ترجمه خطبه 135

(مشاجره‏اى بين امام عليه السّلام و عثمان در گرفت. مغيره پسر اخنس، كه يكى از منافقان بود به عثمان گفت من او را كفايت مى‏كنم، امام على عليه السّلام به مغيره فرمود)

شناخت دشمنان امام عليه السّلام:

اى فرزند لعنت شده دم بريده،  و درخت بى‏شاخ و برگ و ريشه، تو مرا كفايت مى‏كنى به خدا سوگند، كسى را كه تو ياور باشى، خدايش نيرومند نگرداند، و آن كس را كه تو دست گيرى، بر جاى نمى‏ماند از نزد ما بيرون رو خدا خير را از تو دور سازد، پس هر چه خواهى تلاش كن، خداوند تو را باقى نگذارد، اگر از آنچه مى‏توانى، انجام ندهى.

ترجمه خطبه 136

(آنگاه كه همه با امام بيعت كردند و عبد اللّه بن عمر، سعد بن ابى‏وقاص، محمّد بن مسلمه، حسّان بن ثابت، و اسامة بن زيد از بيعت سرباز زدند امام عليه السّلام اين سخنرانى را در مدينه در سال 35 هجرى ايراد كرد)  

بيعت بى‏همانند:

بيعت شما مردم با من بى‏مطالعه و ناگهانى نبود، و كار من و شما يكسان نيست، من شما را براى خدا مى‏خواهم و شما مرا براى خود مى‏خواهيد. اى مردم براى اصلاح خودتان مرا يارى كنيد. به خدا سوگند كه داد ستمديده را از ظالم ستمگر بستانم، و مهار ستمگر را بگيرم و به آبشخور حق وارد سازم، گر چه تمايل نداشته باشد.

ترجمه خطبه 137 (در باره طلحه و زبير در سال 36 هجرى در آستانه جنگ فرمود)

1 شناسايى طلحه و زبير:

به خدا سوگند (طلحه و زبير) و پيروانشان، نه منكرى در كارهاى من سراغ دارند كه برابر آن بايستند، و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند. آنها حقّى را مى‏طلبند كه خود ترك كرده‏اند، و انتقام خونى را مى‏خواهند كه خود ريخته‏اند.  اگر من در ريختن اين خون شريكشان بودم آنها نيز از آن سهمى دارند، و اگر خودشان تنها اين خون را ريخته‏اند، بايد از خود انتقام بگيرند. اولين مرحله عدالت آن كه خود را محكوم كنند، همانا آگاهى و حقيقت بينى، با من همراه است، نه حق را از خود پوشيده داشته‏ام و نه بر من پوشيده بود، همانا ناكثين (اصحاب جمل) گروهى سركش و ستمگرند، خشم و كينه، و زهر عقرب،  و شبهاتى چون شب ظلمانى در دلهايشان وجود دارد. در حالى كه حقيقت پديدار و باطل ريشه كن شده،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 257

و زبانش از حركت بر ضد حق فرومانده است. به خدا سوگند، حوضى برايشان پر از آب نمايم كه تنها خود بتوانم آبش را بيرون كشم، به گونه‏اى كه از آب آن سيراب برنگردند، و پس از آن از هيچ گودالى آب ننوشند (يعنى نقشه‏اى براى آنان طرح كنم كه راه فرار نداشته باشند)

2 وصف بيعت بى‏همانند

(شما مردم) براى بيعت كردن، به سوى من روى آورديد، همانند مادران تازه زاييده كه به طرف بچّه‏هاى خود مى‏شتابند. و پياپى فرياد كشيديد، بيعت بيعت من دستان خويش فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشوديد، من از دست دراز كردن، سرباز زدم، و شما دستم را كشيديد.

3 شكوه از طلحه و زبير

خدايا طلحه و زبير پيوند مرا گسستند، بر من ستم كرده و بيعت مرا شكستند، و مردم را براى جنگ با من شوراندند، خدايا آنچه را بستند تو بگشا، و آنچه را محكم رشته‏اند پايدار مفرما، و آرزوهايى كه براى آن تلاش مى‏كنند بر باد ده من پيش از جنگ از آنها خواستم تا باز گردند، و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را مى‏كشيدم، لكن آنها به نعمت پشت پا زدند و بر سينه عافيت دست رد گذاردند.

ترجمه خطبه 138 (در اين خطبه امام از تحوّلات آينده سخن مى‏گويد)

1 خبر از ظهور و سيستم حكومتى حضرت مهدى عليه السّلام

او (حضرت مهدى «عج») خواسته‏ها را تابع هدايت وحى مى‏كند، هنگامى كه مردم هدايت را تابع هوس‏هاى خويش قرار مى‏دهند، در حالى كه به نام تفسير نظريّه‏هاى گوناگون خود را بر قرآن تحميل مى‏كنند، او نظريّه‏ها و انديشه‏ها را تابع قرآن مى‏سازد. (و از همين خطبه است) در آينده آتش جنگ ميان شما افروخته مى‏گردد، و چنگ و دندان نشان مى‏دهد، با پستان‏هايى پر شير، كه مكيدن آن شيرين، امّا پايانى تلخ و زهر آگين دارد، به سوى شما مى‏آيد. آگاه باشيد فردايى كه شما را از آن هيچ شناختى نيست، زمامدارى حاكميّت پيدا مى‏كند كه غير از خاندان حكومت‏هاى امروزى است (حضرت مهدى «عجل اللّه تعالى فرجه الشريف») عمّال و كارگزاران حكومتها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد، زمين ميوه‏هاى دل خود (معادن طلا و نقره) را براى او بيرون مى‏ريزد، و كليدهايش را به او مى‏سپارد، او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مى‏نماياند، و كتاب خدا و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كه تا آن روز متروك ماندند، زنده مى‏كند.

(و از همين خطبه است)

2 خبر از تهاجم خونين عبد الملك مروان به كوفه

گويى او را مى‏بينم كه از شام فرياد بر مى‏آورد،  و با پرچم‏هايش پيرامون كوفه را پر مى‏كند، و چونان شتر خشمگين به كوفه يورش مى‏آورد، زمين را با سرهاى بريده فرش مى‏كند، دهانش گشاده، گام‏هايش را سخت و سنگين بر زمين مى‏كوبد، تاخت و تاز او بى‏امان و پايدار و هجوم او سخت و دشوار است. به خدا سوگند، شما را در اطراف زمين مى‏پراكند، آنگونه كه اندكى از شما باقى خواهد ماند چونان باقى مانده سرمه در اطراف چشم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 259

و اين وضع خونبار تداوم يابد تا آن كه عقل از دست رفته عرب باز آيد،  پس بايد بر سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باقى مانيد كه برپاست، و بر اثار رسالت تكيه نماييد، كه آشكار است، به عهد نزديكى كه بسته‏ايد وفادار مانيد كه يادگار پيامبر بر آن تكيه دارد، و بدانيد اين شيطان است كه راه‏هايش را هموار مى‏نمايد تا قدم بر جاى قدم‏هايش نهيد و راهش را پى‏گيريد.

ترجمه خطبه 139

(در سال 23 هجرى وقتى در شوراى شش نفره تنها با تأييد داماد عثمان «عبد الرحمن» به عثمان رأى دادند و حقائق مسلّم را ناديده گرفتند، فرمود)

ويژگى‏هاى امام عليه السّلام (و هشدار از حوادث خونين آينده)

مردم هيچ كس پيش از من در پذيرش دعوت حق شتاب نداشت، و چون من كسى در صله رحم، و بخشش فراوان تلاش نكرد، پس به سخن من گوش فرا دهيد، و منطق مرا در يابيد، كه در آينده‏اى نه چندان دور براى تصاحب خلافت شمشيرها كشيده شده، و عهد و پيمان‏ها شكسته خواهد شد، تا آن كه بعضى از شما پيشواى گمراهان و پيرو جاهلان خواهيد شد.

ترجمه خطبه 140 (در نهى از عيب جوئى مردم ايراد كرد)

پرهيز دادن از غيبت و بدگويى

به كسانى كه گناه ندارند، و از سلامت دين برخوردارند، رواست كه به گناهكاران ترحّم كنند، و شكر اين نعمت گزارند، كه شكرگزارى آنان را از عيب جويى ديگران باز دارد، چرا و چگونه آن عيب جو، عيب برادر خويش گويد و او را به بلايى كه گرفتار است سرزنش مى‏كند آيا به خاطر ندارد كه خدا چگونه او را بخشيد و گناهان او را پرده پوشى فرمود چگونه ديگرى را بر گناهى سرزنش مى‏كند كه همانند آن را مرتكب شده يا گناه ديگرى انجام داده كه از آن بزرگ‏تر است به خدا سوگند گر چه خدا را در گناهان بزرگ عصيان نكرده و تنها گناه كوچك مرتكب شده باشد، اما جرأت او بر عيب جويى از مردم، خود گناه بزرگ‏ترى است. اى بنده خدا، در گفتن عيب كسى شتاب مكن، شايد خدايش بخشيده باشد، و بر گناهان كوچك خود ايمن مباش، شايد براى آنها كيفر داده شوى پس هر كدام از شما كه به عيب كسى آگاه است، به خاطر آنچه كه از عيب خود مى‏داند بايد از عيب جويى ديگران خود دارى كند،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 261

و شكر گزارى از عيوبى كه پاك است او را مشغول دارد از اينكه ديگران را بيازارد.

ترجمه خطبه 141

1 پرهيز از شنيدن غيبت

اى مردم آن كس كه از برادرش، اطمينان و استقامت در دين و درستى راه و رسم را سراغ دارد، بايد به گفته مردم در باره او گوش ندهد. آگاه باشيد گاهى تير انداز، تير افكند و تيرها به خطا مى‏رود، سخن نيز چنين است، در باره كسى چيزى مى‏گويند كه واقعيّت ندارد و گفتار باطل تباه شدنى است، و خدا شنوا و گواه است. بدانيد كه ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست.

2 شناخت حق و باطل

(پرسيدند، معناى آن چيست امام عليه السّلام انگشتان خود را ميان چشم و گوش گذاشت و فرمود) باطل آن است كه بگويى «شنيدم» و حق آن است كه بگويى «ديدم».

ترجمه خطبه 142 (برخى از شارحان نوشتند كه اين خطبه بخشى از خطبه 126 مى‏باشد)

شناخت جايگاه بخشش و احسان

براى كسى كه نا بجا به ناكسان نيكى كند بهره‏اى جز ستايش فرومايگان، تعريف سركشان و اشرار، و سخنان جاهلان بد گفتار ندارد، و اينها نيز تا هنگامى كه به آنها بخشش مى‏كند ادامه دارد. دست سخاوتمندى ندارد آن كس كه از بخشش در راه خدا بخل مى‏ورزد آن كس كه خدا او را مالى بخشيد، پس «بايد» به خويشاوندان خود بخشش نمايد، و سفره مهمانى خوب بگستراند، و اسير آزاد كند، و رنجديده را بنوازد، و مستمند را بهرمند كند، و قرض وامدار را بپردازد، و براى درك ثواب الهى، در برابر پرداخت حقوق ديگران، و مشكلاتى كه در اين راه به او مى‏رسد شكيبا باشد، زيرا به دست آوردن صفات ياد شده، موجب شرافت و بزرگى دنيا و درك فضائل سراى آخرت است «ان شاء الله».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 263

ترجمه خطبه 143 (اين سخنرانى را در مراسم نماز باران در شهر كوفه ايراد فرمود)

1 نظام آفرينش براى انسان

آگاه باشيد، زمينى كه شما را بر پشت خود مى‏برد، و آسمانى كه بر شما سايه مى‏گستراند، فرمانبردار پروردگارند، و بركت آن دو به شما نه از روى دلسوزى يا براى نزديك شدن به شما، و نه به اميد خيرى است كه از شما دارند، بلكه آن دو، مأمور رساندن منافع شما بوده، اوامر خدا را اطاعت كردند، به آنها دستور داده شد كه براى مصالح شما قيام كنند و چنين كردند.

2 فلسفه آزمايش‏ها

خداوند بندگان خود را كه گناه كارند، با كمبود ميوه‏ها، و جلوگيرى از نزول بركات، و بستن در گنج‏هاى خيرات، آزمايش مى‏كند، براى آن كه توبه كننده‏اى باز گردد، و گناهكار، دل از معصيت بكند، و پند گيرنده، پند گيرد، و باز دارنده، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمى فرو ريختن روزى، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود: «از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، كه آمرزنده است، بركات خود را از آسمان بر شما فرو مى‏بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را يارى مى‏دهد، و باغستان‏ها و نهرهاى پر آب در اختيار شما مى‏گذارد». پس رحمت خدا بر آن كس كه به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پيش از آن كه مرگ او فرارسد، اصلاح گردد.

3 نيايش طلب باران

بار خداوندا ما از خانه‏ها، و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات تشنه، و گريه دلخراش كودكان گرسنه، به سوى تو بيرون آمديم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را اميدواريم، و از عذاب و انتقام تو ترسناكيم. بار خداوندا بارانت را بر ما ببار، و ما را مأيوس بر مگردان و با خشكسالى و قحطى ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتى كه بى‏خردان ما انجام داده‏اند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان، اى مهربانترين مهربان‏ها بار خداوندا به سوى تو آمديم از چيزهايى شكايت كنيم كه بر تو پنهان نيست و اين هنگامى است كه سختى‏هاى طاقت فرسا ما را بيچاره كرده و خشكسالى و قحطى ما را به ستوه آورده، و پيش آمدهاى سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنه‏هاى دشوار كارد به استخوان ما رسانده است. بار خداوندا از تو مى‏خواهيم ما را نوميد بر مگردانى،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 265

و با اندوه و نگرانى به خانه‏هايمان باز نفرستى، و گناهانمان را به رخمان نكشى، و اعمال زشت ما را مقياس كيفر ما قرار ندهى. خداوندا باران رحمت خود را بر ما ببار، و بركت خويش را بر ما بگستران، و روزى و رحمتت را به ما برسان، و ما را از بارانى سيراب فرما كه سودمند و سيراب كننده و روياننده گياهان باشد، و آنچه خشك شده دوباره بروياند، و آنچه مرده است زنده گرداند، بارانى كه بسيار پر منفعت، روياننده گياهان فراوان، كه تپّه‏ها و كوهها را سيراب، و در درّه‏ها و رودخانه‏ها، چونان سيل جارى شود، درختان را پر برگ نمايد و نرخ گرانى را پايين آورد، همانا تو بر هر چيز كه خواهى توانايى.

ترجمه خطبه 144

1 فلسفه بعثت پيامبران

خداوند پيامبران را بر انگيخت و وحى را به آنان اختصاص داد، و پيامبران را حجّت خود بر بندگان قرار داد، تا استدلالى يا جاى عذرى براى كسى باقى نماند، پس پيامبران انسان‏ها را، با زبان راستگويى به راه حق فراخواندند. آگاه باشيد كه خداوند از درون بندگان پرده بر مى‏گيرد، نه آن كه بر اسرار پوشيده آنان آگاه نيست، و بر آنچه در سينه‏ها نهفته دارند بى‏خبر است، بلكه خواست آنان را آزمايش كند، تا كدام يك، اعمال نيكو انجام مى‏دهد، و پاداش برابر نيكوكارى و كيفر مكافات در خور بدى‏ها باشد.

2 ويژگى‏هاى امامان دوازده گانه

كجا هستند كسانى كه پنداشتند دانايان علم قرآن آنان مى‏باشند نه ما كه اين ادّعا را بر أساس دروغ و ستمكارى بر ضدّ ما روا داشتند، خدا ما اهل بيت پيامبر عليهم السّلام را بالا آورد و آنان را پست و خوار كرد، به ما عطا فرمود و آنها را محروم ساخت، ما را در حريم نعمت‏هاى خويش داخل و آنان را خارج كرد، كه راه هدايت را با راهنمايى ما مى‏پويند، و روشنى دل‏هاى كور را از ما مى‏جويند. همانا امامان (دوازده گانه) همه از قريش بوده كه درخت آن را در خاندان بنى هاشم كاشته‏اند، مقام ولايت و امامت در خور ديگران نيست، و ديگر مدعيّان زمامدارى، شايستگى آن را ندارند.

3 شناساندن گمراهان و خبر از ستمكارى عبد الملك مروان

گمراهان، دنياى زودگذر را برگزيدند، و آخرت جاويدان را رها كردند. چشمه زلال را گذاشتند و از آب تيره و ناگوار نوشيدند، گويا فاسق آنها را مى‏نگرم كه با منكر و زشتى‏ها يار است (عبد الملك مروان) و با آن انس گرفته و همنشين مى‏گردد تا آن كه موى سرش در گناهان سفيد گشته و خلق و خوى او رنگ گناه و منكر گيرد، در چنين حالى، كف بر لب به مردم يورش آورد، چونان موج خروشانى كه از غرق كردن هر چيزى بى‏پروا باشد، يا شعله‏اى كه تر و خشك را بسوزاند و همه چيز را خاكستر گرداند.

4 اندرزهاى جاودانه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 267

كجايند عقل‏هاى روشنى خواه از چراغ هدايت و كجايند چشم‏هاى دوخته شده بر نشانه‏هاى پرهيزكارى كجايند دل‏هاى به خدا پيش كش شده و در اطاعت خدا پيمان بسته افسوس كه دنياپرستان بر متاع پست دنيا هجوم آوردند، و براى به دست آوردن حرام يورش آورده يكديگر را پس زدند، نشانه بهشت و جهنّم براى آنان بر افراشته، اما از بهشت روى گردان و با كردار زشت خود به طرف آتش روى آوردند، پروردگارشان آنان را فراخواند امّا پشت كرده، فرار كردند، و شيطان آنان را دعوت كرد، پذيرفته به سوى او شتابان حركت كردند.

ترجمه خطبه 145

1 دنيا شناسى

اى مردم شما در اين دنيا هدف تيرهاى مرگ هستيد، كه در هر جرعه‏اى، اندوهى گلوگير، و در هر لقمه‏اى استخوان شكسته‏اى قرار دارد، در دنيا به نعمتى نمى‏رسيد جز با از دست دادن نعمتى ديگر، و روزى از عمر سالخورده‏اى نمى‏گذرد مگر به ويرانى يك روز از مهلتى كه دارد، و بر خوردنى او چيزى افزوده نمى‏شود مگر به نابود شدن روزى تعيين شده، و اثرى از او زنده نمى‏شود مگر به نابودى اثر ديگر، و چيزى براى او تازه و نو نمى‏شود مگر به كهنه شدن چيز ديگر، و چيز جديدى از او نمى‏رويد مگر به درو شدن چيزى ديگر، ريشه‏هايى رفتند كه ما شاخه‏هاى آن مى‏باشيم، چگونه شاخه‏ها بدون ريشه‏ها برقرار مى‏مانند

2 نكوهش از بدعت‏ها

هيچ بدعتى در دين ايجاد نمى‏شود مگر آن كه سنّتى ترك گردد، پس از بدعت‏ها بپرهيزيد، و با راه راست و جادّه آشكار حق باشيد، نيكوترين كارها سنّتى است كه ساليانى بر آن گذشته و درستى آن ثابت شده باشد، و بدترين كارها آنچه كه تازه پيدا شده و آينده آن روشن نيست.

ترجمه خطبه 146

(عمر با امير المؤمنين على عليه السّلام مشورت كرد كه آيا در جنگ ايران شركت كند پاسخ داد)  

1 علل پيروزى اسلام و مسلمين

پيروزى و شكست اسلام، به فراوانى و كمى طرفداران آن نبود،  اسلام دين خداست كه آن را پيروز ساخت، و سپاه اوست كه آن را آماده و يارى فرمود، و رسيد تا آنجا كه بايد برسد، در هر جا كه لازم بود طلوع كرد، و ما بر وعده پروردگار خود اميدواريم كه او به وعده خود وفا مى‏كند، و سپاه خود را يارى خواهد كرد.                    

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 269

جايگاه رهبر چونان ريسمانى محكم است كه مهره‏ها را متّحد ساخته به هم پيوند مى‏دهد. اگر اين رشته از هم بگلسد، مهره‏ها پراكنده و هر كدام به سويى خواهند افتاد و سپس هرگز جمع آورى نخواهند شد. عرب امروز گر چه از نظر تعداد اندك، امّا با نعمت اسلام فراوانند، و با اتّحاد و هماهنگى عزيز و قدرتمندند، چونان محور آسياب، جامعه را به گردش در آور، و با كمك مردم، جنگ را اداره كن، زيرا اگر تو از اين سرزمين بيرون شوى، مخالفان عرب از هر سو تو را رها كرده و پيمان مى‏شكنند، چنانكه حفظ مرزهاى داخل كه پشت سر مى‏گذارى مهم‏تر از آن باشد كه در پيش روى خواهى داشت.

2 واقع بينى در مشاوره نظامى

همانا، عجم اگر تو را در نبرد بنگرند، گويند اين ريشه عرب است اگر آن را بريديد آسوده مى‏گرديد، و همين فكر سبب فشار و تهاجمات پياپى آنان مى‏شود و طمع ايشان در تو بيشتر گردد. اينكه گفتى آنان به راه افتاده‏اند تا با مسلمانان پيكار كنند، ناخشنودى خدا از تو بيشتر، و خدا در دگرگون ساختن آنچه كه دوست ندارند تواناتر است. امّا آنچه از فراوانى دشمن گفتى، ما در جنگ‏هاى گذشته با فراوانى سرباز نمى‏جنگيديم، بلكه با يارى و كمك خدا مبارزه مى‏كرديم.

ترجمه خطبه 147

1 فلسفه بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

خداوند حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به حق برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بت‏ها رهايى بخشيده به پرستش خود راهنمايى كند، و آنان را از پيروى شيطان نجات داده به اطاعت خود كشاند، با قرآنى كه معنى آن را آشكار كرد و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگى خدا را بدانند كه نمى‏دانستند، و به پروردگار، اعتراف كنند پس از انكارهاى طولانى اعتراف كردند، و او را پس از آن كه نسبت به خدا آشنايى نداشتند به درستى بشناسند. پس خداى سبحان در كتاب خود بى آن كه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نماياند، و از قهر خود ترساند، و اينكه چگونه با كيفرها ملّتى را كه بايد نابود كند از ميان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو كرد.

2 خبر از آينده تأسّف بار اسلام و مسلمين

همانا پس از من در روزگارى بر شما فراخواهد رسيد كه چيزى پنهان‏تر از حق، و آشكارتر از باطل، و فراوان‏تر از دروغ به خدا و پيامبرش نباشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 271

و نزد مردم آن زمان كالايى زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را درست بخوانند و تفسير كنند، و متاعى پرسودتر از قرآن يافت نمى‏شود آنگاه كه آن را تحريف كنند و معانى دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چيزى ناشناخته‏تر از معروف، و شناخته‏تر از منكر نيست، حاملان قرآن، آن را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش مى‏كنند، پس در آن روز قرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور مى‏گردند، و هر دو غريبانه در يك راه ناشناخته سرگردانند، و پناهگاهى ميان مردم ندارند. پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند اما گويا حضور ندارند، با مردمند ولى از آنها بريده‏اند، زيرا گمراهى و هدايت هرگز هماهنگ نشوند گر چه كنار يكديگر قرار گيرند. مردم در آن روز، در جدايى و تفرقه هم داستان، و در اتّحاد و يگانگى پراكنده‏اند، گويى آنان پيشواى قرآن بوده و قرآن پيشواى آنان نيست، پس از قرآن جز نامى و نزدشان باقى نماند، و آنان جز خطى را از قرآن نشناسند، و در گذشته نيكوكاران را كيفر داده، و سخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند، و كار نيكشان را پاداش بد دادند. و همانا آنان كه پيش از شما زندگى مى‏كردند، به خاطر آرزوهاى دراز، و پنهان بودن زمان اجل‏ها، نابود گرديدند، تا ناگهان مرگ وعده داده شده بر سرشان فرود آمد، مرگى كه عذرها را نپذيرد، و درهاى باز توبه را ببندد، و حوادث سخت و مجازات‏هاى پس از مردن را به همراه آورد.

3 پندهاى حكيمانه

اى مردم هر كس از خدا خير خواهى طلبد، توفيق يابد، و آن كس كه سخنان خدا را راهنماى خود قرار دهد به راست‏ترين راه، هدايت خواهد شد، پس همانا همسايه خدا در أمان، و دشمن خدا ترسان است، آن كس كه عظمت خدا را مى‏شناسد سزاوار نيست خود را بزرگ جلوه دهد، پس بلندى ارزش كسانى كه بزرگى پروردگار را مى‏دانند در اين است كه برابر او فروتنى كنند، و سلامت آنان كه مى‏دانند قدرت خدا چه اندازه مى‏باشد در اين است كه برابر فرمانش تسليم باشند. پس، از حقّ نگريزيد چونان گريز انسان تندرست از فرد «گر»  گرفته، يا انسان سالم از بيمار، و بدانيد كه هيچ گاه حق را نخواهيد شناخت جز آن كه ترك كننده آن را بشناسيد هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر آن كه پيمان شكنان را بشناسيد، و هرگز به قرآن چنگ نمى‏زنيد مگر آن كه رها كننده آن را شناسايى كنيد.

4 ويژگى‏هاى اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم (امامان دوازده گانه)

پس رستگارى را از اهل آن جستجو كنيد، كه اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رمز حيات دانش، و راز مرگ جهل و نادانى هستند، آنان كه حكمتشان شما را از دانش آنان، و سكوتشان از منطق آنان، و ظاهرشان از باطنشان، اطلاع مى‏دهد، نه با دين خدا مخالفتى دارند، و نه در آن اختلاف مى‏كنند، دين در ميان آنان گواهى صادق، و ساكتى سخنگوست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 273

ترجمه خطبه 148 (اين خطبه در باره شهر بصره و مردمش و طلحه و زبير ايراد شد)

روانشناسى طلحه و زبير (در شورش بصره)

هر كدام از طلحه و زبير، اميدوار است كه حكومت را به دست آورد، و ديده به آن دوخته و رفيق خود را به حساب نمى‏آورد.  آن دو، نه رشته‏اى الهى را چنگ زدند و نه با وسيله‏اى به خدا روى آوردند. هر كدام با كينه رفيق خود را بر دوش مى‏كشد، كه به زودى پرده از روى آن كنار خواهد رفت. به خدا سوگند اگر به آنچه مى‏خواهند برسند، اين جان آن را مى‏گيرد و آن، اين را از پاى در مى‏آورد، هم اكنون گروهى سركش و نافرمان به پا خاسته‏اند (ناكثين) پس خدا جويان حسابگر كجايند سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر ايشان بيان گرديد و اخبار امروز را به آنان گفته‏اند، در حالى كه براى هر گمراهى علّتى  و براى هر عهد شكنى بهانه‏اى وجود دارد. سوگند به خدا من آن كس نيستم كه صداى گريه، و بر سر و سينه زدن براى مرده، و نداى فرشته مرگ را بشنود و عبرت نگيرد.

ترجمه خطبه 149 (در سال 40 هجرى در بيستم رمضان قبل از شهادت فرمود)

1 ياد مرگ

اى مردم هر كس از مرگ بگريزد، به هنگام فرار آن را خواهد ديد، اجل سر آمد زندگى، و فرار از مرگ رسيدن به آن است، چه روزگارانى كه در پى گشودن راز نهفته‏اش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هيهات كه اين، علمى پنهان است.

2 وصيّت‏هاى امام على عليه السّلام

امّا وصيّت من نسبت به خدا، آن كه چيزى را شريك خدا قرار ندهيد، و نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين است كه، سنّت و شريعت او را ضايع نكنيد. اين دو ستون محكم را بر پا داريد و اين دو چراغ را فروزان نگهداريد و تا آن زمان كه از حق منحرف نشده‏ايد، سرزنشى نخواهيد داشت، كه براى هر كس به اندازه توانايى او وظيفه‏اى تعيين گرديده، و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفيف داده شده است زيرا كه: پروردگار رحيم، و دين استوار، و پيشوا آگاه است. من ديروز رهبر شما بودم و امروز مايه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بيامرزد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 275

اگر از اين ضربت و در اين لغزشگاه نجات يابم، كه حرفى نيست، امّا اگر گام‏ها بلغزد و از اين جهان بروم، ما نيز چون ديگران در سايه شاخسار درختان، مسير وزش باد و باران، و زير سايه ابرهاى متراكم آسمان پراكنده مى‏شويم، و آثارمان در روى زمين نابود خواهد شد. من از همسايگان شما بودم، كه چند روزى در كنار شما زيستم، و به زودى از من جز جسدى بى روح و ساكن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقى نخواهد ماند، پس بايد سكوت من، و بى حركت دست و پا و چشم‏ها و اندام من، مايه پند و اندرز شما گردد، كه از هر منطق رسايى و از هر سخن مؤثّرى عبرت انگيزتر است. وداع و خدا حافظى من با شما چونان جدايى كسى است كه آماده ملاقات پروردگار است، فردا ارزش ايّام زندگى مرا خواهيد ديد، و راز درونم را خواهيد دانست. پس از آن كه جاى مرا خالى ديديد و ديگرى بر جاى من نشست، مرا خواهيد شناخت.

ترجمه خطبه 150 (در اين خطبه به حوادث سخت آينده اشاره دارد)

1 آينده بشريّت و ظهور حضرت مهدى (عج)

به راههاى چپ و راست رفتند، و راه ضلالت و گمراهى پيمودند، و راه روشن هدايت را گذاشتند. پس در باره آنچه كه بايد باشد شتاب نكنيد، و آنچه را كه در آينده بايد بيايد دير مشماريد، چه بسا كسى براى رسيدن به چيزى شتاب مى‏كند امّا وقتى به آن رسيد دوست دارد كه اى كاش آن را نمى‏ديد، و چه نزديك است امروز ما به فردايى كه سپيده آن آشكار شد. اى مردم اينك ما در آستانه تحقّق وعده‏هاى داده شده، و نزديكى طلوع آن چيزهايى كه بر شما پوشيده و ابهام آميز است، قرار داريم.

2 ره آورد حكومت حضرت مهدى (عج)

بدانيد آن كس از ما (حضرت مهدى «عج») كه فتنه‏هاى آينده را دريابد، با چراغى روشنگر در آن گام مى‏نهد، و بر همان سيره و روش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امامان عليهم السّلام رفتار مى‏كند تا گره‏ها را بگشايد، بردگان و ملّت‏هاى اسير را آزاد سازد، جمعيّت‏هاى گمراه و ستمگر را پراكنده و حق جويان پراكنده را جمع آورى مى‏كند. حضرت مهدى (عج) سال‏هاى طولانى در پنهانى از مردم به سر مى‏برد آن چنان كه اثر شناسان، اثر قدمش را نمى‏شناسند، گر چه در يافتن اثر و نشانه‏ها تلاش فراوان كنند. سپس گروهى براى درهم كوبيدن فتنه‏ها آماده مى‏گردند، و چونان شمشيرها صيقل مى‏خورند، ديده‏هاشان با قرآن روشنايى گيرد، و در گوش‏هاشان تفسير قرآن طنين افكند، و در صبحگاهان و شامگاهان جامهاى حكمت سر مى‏كشند.  

3 سرنوشت امّت اسلامى پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

روزگار آنان به طول انجاميد تا رسوايى آنها به نهايت رسيد، و خود را سزاوار بلاى زمانه گرداندند، و چون پايان مدّت آنها نزديك شد، گروهى در فتنه‏ها آسودند و گروهى دست به حمله‏

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 277

و پيكار با فسادگران زدند و با شكيبايى كه داشتند بر خدا منّت ننهادند، و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند، تا آنجا كه اراده الهى به پايان دوران جاهليّت موافق شد، شمشيرها در راه خدا كشيدند، و بينش‏هاى خود را بر شمشير نشاندند، و طاعت پروردگار خود را پذيرفتند، و فرمان پند دهنده خود را شنيدند، و در پيروزى و سربلندى زيستند تا آن كه خدا، پيامبرش را نزد خود برد، (افسوس) كه گروهى به گذشته جاهلى خود باز گشتند، و با پيمودن راه‏هاى گوناگون به گمراهى رسيدند، و به دوستان منحرف خود پيوستند و از دوستى با مؤمنان بريدند كه به آن امر شده بودند، و بنيان اسلامى را تغيير داده در جاى ديگرى بنا نهادند، آنان كانون هر خطا و گناه، و پناهگاه هر فتنه جو شدند. كه سرانجام در سرگردانى فرو رفته، و در غفلت و مستى به روش و آيين فرعونيان در آمدند، يا از همه بريده و دل به دنيا بستند، و يا پيوند خود را با دين گسستند.

ترجمه خطبه 151

1 ارزش شهادتين

خداى را مى‏ستايم، و در راندن شيطان، و دور ساختن و نجات پيدا كردن از دام‏ها و فريب‏هاى آن، از خدا يارى مى‏طلبم و گواهى مى‏دهم كه جز خداى يگانه معبودى نيست، و شهادت مى‏دهم كه حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده برگزيده و انتخاب شده او است، كه در فضل و برترى، همتايى ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد. شهرهايى به وجود او روشن گشت، پس از آن كه گمراهى وحشتناكى همه جا را فرا گرفته بود، و جهل و نادانى بر انديشه‏ها غالب و قساوت و سنگدلى بر دلها مسلط بود، و مردم حرام را حلال مى‏شمردند، و دانشمندان را تحقير مى‏كردند، و جداى از دين الهى زندگى كرده و در حال كفر و بى دينى جان مى‏سپردند.

2 نكوهش مردم گمراه

شما اى عرب‏ها، هدف تيرهاى بلا هستيد كه نزديك است. از مستى‏هاى نعمت بپرهيزيد، و از سختى‏هاى عذاب الهى بترسيد و بگريزيد، و در فتنه‏هاى در هم پيچيده، به هنگام پيدايش نوزاد فتنه‏ها و آشكار شدن باطن آنها، و برقرار شدن قطب و مدار آسياى آن، با آگاهى قدم برداريد. فتنه‏هايى كه از رهگذرهاى ناپيدا آشكار گردد، و به زشتى و رسوايى گرايد، آغازش چون دوران جوانى پر قدرت و زيبا، و آثارش چون آثار باقى مانده بر سنگ‏هاى سخت زشت و ديرپاست، كه ستمكاران آن را با عهدى كه با يكديگر دارند، به ارث مى‏برند، نخستين آنان پيشواى آخرين، و آخرين گمراهان،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 279

اقتدا كننده به اوّلين مى‏باشند. آنان در به دست آوردن دنياى پست بر هم سبقت مى‏گيرند، و چونان سگ‏هاى گرسنه، اين مردار را از دست يكديگر مى‏ربايند، طولى نمى‏كشد كه پيرو از رهبر، و رهبر از پيرو، بيزارى مى‏جويد، و با بغض و كينه از هم جدا مى‏شوند، و به هنگام ملاقات، همديگر را نفرين مى‏كنند.

3 خبر از آينده خونين عرب

سپس فتنه‏اى سر برآورد كه سخت لرزاننده، در هم كوبنده و نابود كننده است، كه قلب‏هايى پس از استوارى مى‏لغزند، و مردانى پس از درستى و سلامت، گمراه مى‏گردند، و افكار و انديشه‏ها به هنگام هجوم اين فتنه‏ها پراكنده، و عقايد پس از آشكار شدنشان به شك و ترديد دچار مى‏گردد. آن كس كه به مقابله با فتنه‏ها برخيزد كمرش را مى‏شكند، و كسى كه در فرو نشاندن آن تلاش مى‏كند، او را در هم مى‏كوبد. در اين ميان فتنه جويان چونان گورخران، يكديگر را گاز مى‏گيرند، و رشته‏هاى سعادت و آيين محكم شده‏شان لرزان مى‏گردد، و حقيقت امر پنهان مى‏ماند. حكمت و دانش كاهش مى‏يابد، ستمگران به سخن مى‏آيند، و بيابان نشين‏ها را در هم مى‏كوبند، و با سينه مركب‏هاى ستم، آنها را خرد مى‏نمايند. تك روان در غبار آن فتنه‏ها نابود مى‏گردند، و سواران با قدرت در آن به هلاكت مى‏رسند. فتنه‏ها با تلخى خواسته‏ها وارد مى‏شود، و خون‏هاى تازه را مى‏دوشد، نشانه‏هاى دين را خراب، و يقين را از بين مى‏برد. فتنه‏هايى كه افراد زيرك از آن بگريزند، و افراد پليد در تدبير آن بكوشند. آن فتنه‏ها پر رعد و برق و پر زحمت است، در آن پيوندهاى خويشاوندى قطع شده، و از اسلام جدا مى‏گردند، فتنه‏ها چنان ويرانگرند كه تندرست‏ها بيمار، و مسكن گزيدگان كوچ مى‏كنند، در آن ميان كشته‏اى است كه خونش به رايگان ريخته، و افراد ترسويى كه طالب امانند، با سوگندها آنان را فريب مى‏دهند، و با تظاهر به ايمان آنها را گمراه مى‏كنند.

4 رهنمودها در مقابله با فتنه‏ها

پس سعى كنيد كه شما پرچم فتنه‏ها و نشانه‏هاى بدعت‏ها نباشيد، و آنچه را كه پيوند امت اسلامى بدان استوار، و پايه‏هاى طاعت بر آن پايدار است، بر خود لازم شماريد ، و بر خدا، ستمديده وارد شويد نه ستمگر، و از گرفتار شدن به دام‏هاى شيطان، و قرار گرفتن در وادى دشمنى‏ها بپرهيزيد، و لقمه‏هاى حرام به شكم خود راه ندهيد، شما برابر ديدگان خداوندى قرار داريد كه گناهان را حرام كرد و راه اطاعت و بندگى را آسان فرمود.

ترجمه خطبه 152

(نوشته‏اند كه اين سخنرانى را در روزهاى اوّل خلافت در سال 35 هجرى در مدينه ايراد فرمود)

1 خداشناسى (شناخت صفات خدا)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 281

ستايش خداوندى را كه با آفرينش بندگان، بر هستى خود راهنمايى فرمود، و آفرينش پديده‏هاى نو، بر ازلى بودن او گواه است، و شباهت داشتن مخلوقات به يكديگر دليل است كه او همتايى ندارد، حواس بشرى ذات او را درك نمى‏كند، و پوشش‏ها او را پنهان نمى‏سازد، زيرا سازنده و ساخته شده، فراگيرنده و فرا گرفته، پروردگار و پرورده، يكسان نيستند. يگانه است نه از روى عدد، آفريننده است نه با حركت و تحمّل رنج، شنواست بدون وسيله شنوايى، و بيناست بى آن كه چشم گشايد و بر هم نهد، در همه جا حاضر است نه آن كه با چيزى تماس گيرد، و از همه چيز جداست، نه اينكه فاصله بين او و موجودات باشد، آشكار است نه با مشاهده چشم، پنهان است نه به خاطر كوچكى و ظرافت، از موجودات جداست كه بر آنها چيره و تواناست، و هر چيزى جز او برابرش خاضع و بازگشت آن به سوى خداست. آن كه خدا را وصف كند، محدودش كرده، و آن كه محدودش كند، او را به شمارش آورده، و آن كه خدا را به شمارش آورد، ازليّت او را باطل كرده است، و كسى كه بگويد: خدا چگونه است او را توصيف كرده، و هر كه بگويد: خدا كجاست مكان براى او قائل شده است. خدا عالم بود آنگاه كه معلومى وجود نداشت، پرورنده بود آنگاه كه پديده‏اى نبود، و توانا بود آنگاه كه توانايى نبود.

2 عظمت امامان دوازده گانه و قرآن

همانا طلوع كننده‏اى  آشكار شد، و درخشنده‏اى درخشيد و آشكار شونده‏اى آشكار گرديد،  و آن كه از جادّه حق منحرف شد به راه راست بازگشت، خداوند گروهى را به گروهى تبديل، و روزى را برابر روزى قرار داد، و ما چونان مانده در خشكسالان كه در انتظار بارانند، انتظار چنين روزى را مى‏كشيديم. همانا امامان دين، از طرف خدا، تدبير كنندگان امور مردم، و كارگزاران آگاه بندگانند، كسى به بهشت نمى‏رود جز آن كه آنان را شناخته، و آنان او را بشناسند، و كسى در جهنّم سرنگون نگردد جز آن كه منكر آنان باشد و امامان دين هم وى را نپذيرند. همانا خداى متعال شما را به اسلام اختصاص داد و براى اسلام برگزيد، زيرا اسلام نامى از سلامت است، و فراهم كننده كرامت جامعه مى‏باشد، راه روشن آن را خدا برگزيد، و حجّت‏هاى آن را روشن گردانيد.

3 ويژگى‏هاى اسلام

اسلام ظاهرش علم، و باطنش حكمت است، نو آورى‏هاى آن پايان نگيرد و شگفتى‏هايش تمام نمى‏شود. در اسلام بركات و خيرات چونان سرزمين‏هاى پر گياه در اوّل بهاران فراوان است، و چراغهاى روشنى بخش تاريكى‏ها فراوان دارد، كه در نيكى‏ها جز با كليدهاى اسلام باز نشود، و تاريكى‏ها را جز با چراغ‏هاى آن روشنايى نمى‏توان بخشيد، مرزهايش محفوظ، و چراگاه‏هايش را خود نگهبان است، هر درمان خواهى را درمان، و هر بى‏نيازى طلبى را كافى است.

قبل فهرست بعد